اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها-هلالی

لعنت به این شام

فقط کتک خوردیم مُدام

ببخش این لُکنت کلام

مَ مَ من بابا،بابا مو می خوام از خدا

لعنت به این شام

لعنت به هرچی چشم بد

لعنت به کینه و حسد

لعنت به هر نامردی که عمه مو زد

چشاشو دوخته دشمن به ناموس خدا

چی میکشه عمه ی ما

سنگ میخوره از لابلای نیزه ها

«گفتم تویی بابای خوب و مهربان، زد

گفتم من چیزی نگفتم، بی امان زد

تاریک بود چشمم جایی را نمی دید

تا دید تنهایم رسید و ناگهان زد

تا دستهای کوچکم روی سرم بود

با ضربه ای محکم به ساق استخوان زد»

موی تو سوخته

 لعنت به خولی و تنور

می بوسمت از راه دور

 لعنت به ضجر منو رو خاک کشوند به زور

قافله می ره کوچه ها رو تا کُنه طی

هُل می دادن با نوک نی

تا رسیدیم به کوچه ی مجلس می

لعنت به مُطرب

کور شه به حق گریه هام

بس خورده لقمه ی حرام

می گفت که دیگه زیور و زر نمی خوام

لعنت به اون مست،دلها رو پاره پاره کرد

به جمع مون نظاره کرد

دیگه نذار بگم به کی اشاره کرد

دانلود مداحی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.