من یک پسر بچه 11 ساله ام،من به اهل بیت علا قه زیادی دارم.
من نه به کلاس زبان می روم و نه به کلاس های ورزشی!زیرا به این کلاس هاعلاقه ای ندارم وبه کلاس آموزش مداحی میروم.
باتشکر
امیدوارم از مطالب وبلاگ من خوشتان آمده باشد.
توجه داشته باشید که هر گونه دانلود و کپی برداری از این وبلاگ فقط با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام الزمان قابل رضایت مدیریت وبلاگ میباشد.
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد
از خیمه رسد واعطشا از لب طفلان در علقمه شد کشته عمو با لب عطشان
دستی که زده بوسه بر آن ساقی کوثر با نیزه و شمشیر جدا گشته ز پیکر
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
می خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لب های تو لب های فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دل ها همه مست رجز گاه به گاهت
هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه بر پا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافله سالار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
ای علقمه از عطر تو لبریز برادر
ای قصه ی دست تو غم انگیز برادر
بعد از تو بهارم شده پاییز برادر
برخیز حسین آمده برخیز برادر
عباس ترین حیدرکرار نیامد
" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
حسین علاءالدین
منبع : soognameh3.blogfa.com
[]
تو روضه روزی میگیرم
تو هستی نعم الامیرم
نور امیدم
کاری به قلبم نهاده
راهی که راه نجاته
مسیر رنجت بهانه
صبح سپیدم
من دیونه ی تو عباسم
لطف و کرم تو خوب میشناسم
نشکنی تو شیشه ی احساسم
آقا
ای که غم تو همه دنیامه
اسم تو زیباترین آوامه
دیدن حرم تو رؤیامه
خودت میدونی،که خیلی خیلی نوکرم
خدا نیاره،کم نشه سایت از سرم
آرزو دارم یه بار به کربلا برم
سلطان قلبم، عنایتی،عنایتی
نام شما مشکل گشا
نیمه نگاهت کیمیا
ترانه ی لبهای ما
عزیز زهرا
کی میشه این نوکر ارباب
به محضر تو شرف یاب
تنها گداتو ،تو دریاب
حضرت آقا
رحمت قیامت بارونی
لیلی دل من مجنونی
درد دل من و خوب میدونی
آقا
ای که میشه با نگات حل مشکل
رو شه به پیش شما دست دل
جز تو رو به کی بزنه رو سائل
یادی کن از من
مثل اویس قرنی
دم به دم از من
کارم شده سینه زنی
برات بمیرم،کشته ی دور از وطنی
سلطان قلبم عنایتی،عنایتی
کبوتری در هواتم
ساکن گلدسته هاتم
یه عمریه مبتلاتم
که جون فداتم
منم به امر تو مطیع
به عالمی هستی شفیع
ارفع من کل رفیع
من خاک پاتم
گردن سینه زنت حق داری
تو خونه ی دل من جا داری
اسوه ی شجاعت و ایثاری
آقا
ای که قمر نگات خورشیده
خیمه ی تو خونه ی امیده
آقایی مثل شما کی دیده
سلام بر تو
بنده ی صالح خدا
سلام بر تو
علم به دوش نینوا
سلام بر تو
ساقی دشت کربلا
سلام برتو
سلطان قلبم عنایتی،عنایتی
حرم شده فکر هر روزم
زداغ هجر تو میسوزم
جواز نوکریمونو باطل نکن
حالا که دستمو گرفتی ول نکن
حرم ندیده ما رو زیر گل نکن
ثارالله،ثارالله
آقام آقام آقام آقام آقام حسین
ثارالله
روی لبم آه افسوسه
حسرت این نوکر پابوسه
تو روضه هات دلم رو عاشق میکنم
دلم رو خوش به این دقایق میکنم
اگه نیام زیارتت دق می کنم
ثارالله،ثارالله
تا که میاد اسمت رو لبها
ستاره میباره از چشم ها
امید من به چشمای دریاییمه
که روشناییه شب تنهاییمه
بخر آقا که این همه داراییمه
مسموم وا اماما
شهید وا اماما
غریب وا اماما
همیشه،وقتی این جمله رو شنیدی،با اون سینه زدی،حالا تفکر کن رو این، بعد سینه بزن،گریه ات ببین میگیره یا نه؟
مسموم وا اماما
شهید وا اماما
غریب وا اماما
امشب باید یه جوری دل امام جواد علیه السلام رو بدست بیاری،همه ی اهلبیت یه طوری روضه ی مادر رو خوندن،اما هیچ کدوم مثل امام جواد علیه السلام، توی چهار ساله گی روضه نخوندن.
گفت دیدم هی رو زمین می کوبه،پهلوی امام رضا، هی میگه:می کُشمتون، آتیشتون می زنم،امام رضا علیه السلام فرمود:عزیز دلم،چشات دو تا کاسه ی خون شده،چه کسی رو می خوای بکشی،چه کسی رو می خوای آتیش بزنی،یه نگاه به امام رضا کرد، عرضه داشت بابا من یه سئوال از شما می کنم، بابا گناه مادرم چی بود؟ چرا مادرم رو زدند ؟اگه می خوای دل امام جواد رو بدست بیاری،چند خط از زهرا بخونیم.
برگ آلاله کجا
سیلی نا مرد کجا
یه پدر وقتی بخواد بچه رو آروم کنه،شبها براش قصه میگه،از روز اول جوادش رو آروم میکرد،میگفت:پسرم،یه روزی مدینه،ریختن در خونه مون رو آتیش زدن،برای همین بود هی میزد روی این خاک ها،موفق دوید ،گفت:امام رضا، جواد خورده زمین داره گریه میکنه،حضرت،اومد گفت:عزیز دلم چی شده این جور گریه میکنی؟گفت:بابا الان خوردم زمین،پهلوم درد گرفت.آخ مادر....... هر جا نشستی بلند صدا بزن یازهرا...........
کربلا کربلا اللهم الرزقنا
از کوچکی عشق تو شد برا دلم بهونه ای
اونقده عاشقت شدم همه میگن دیوونه ای
اون زمونا تا می دیدم دلم اسیر ماتمه
صدایی تو دلم می گفت بیا که باز محرمه
از کوچه های عشق تو خاطره ها تو سرمه
لباس سیام و می بینی این هدیه ی مادرمه
بازم صدایی تو دلم میگه بهار ماتمه
لباس سیام و بیارین ماه خدا محرمه
یه دل دارم مال تو همیشه دنبال تو
از اون قدیم وابسته ی سیاهیه شال تو
دلی که مست عشق توست خسته از این زمونه شد
بوی محرم و شنید یه بار دیگه دیوونه شد
کوچیک بودم که مادرم حرز تو گردنم می کرد
وقتی محرم می اومد لباس سیاه تنم می کرد
بزرگترای من منو به مجلس تو برده اند
هوام و داشته باش اقا منو به تو سپرده اند
مست تؤام مست تؤام باده به پیمانه بریز
کبوتر بام تؤام برای من دونه بریز
هر کی به من دونه بده من سر بامش نمیرم
اگه تو سنگم بزنی از بام تو نمی پرم
حبیب اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود
صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود
عمه تو هم بیا و ببین ، افتاده عمو جون رو زمین
دیدی چه خاکی شده برسرم ، وقتشه که به کمکش برم
عمه صدا می زنه سوی قتلگاه نرو تو رو خدا عبدالله
زیر بارش تیغ و نیزه ها حسین همش می گه نیا عبدالله
اما کنار بدن عمو خود باباش می گه بیا عبدالله
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام که من هم برم پیش قاسم
خیلی خرابه حال من، عمه نیا به دنبال من
تو بده اجازه ی رفتن و، فاطمه صدا می زنه منو
ای خدا چرا بدون سوار مرکب عموی من یازهرا
زنده بمونم اگه بعد از این که می ره آبروی من یازهرا
راه نفسم و گرفته درد بغض تو گلوی من یا زهرا
نفس نموده به سینه ی تنگم
مثل عمو من برا تو می جنگم
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام که من هم برم پیش قاسم
مونده رو خاکا بدنی غریب
از همه جا می وزه بوی سیب
روی لب حسین زمزمه است
صحرا پر صدای فاطمه است
می سوزه سینه ی کبوتری که هر پرش جدا شده واویلا
دست پسر یتیم حسن ز پیکرش جدا شده واویلا
مونده کنار تنی که به دستشه سرش جدا شده واویلا
به قتلگه عمه را صدا می زد
به زیر شمشیر دست و پا می زد
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام که من هم برم پیش قاسم